آنیتا و تابستان

سلام به همه زندگيم انيتاجونم

اميدوارم هميشه هر كجا كه باشي لبت خندون و دلت شاد و تنت سالم باشه مادر.اين روزها به لطف خداي مهربون و به لطف حظور تو خيلي خوش ميگذره خدا راصدهزار مرتبه شكررررررررررر

دختر قشنگم چند وقت پيش يعني بعد از عيد فطر عمو جونم و زن عمواومده بودن و خيلي اونها را دوست داشتي مخصوصا عمو جونو يك روز از اداره اومدم ديدم بغل عمو علي هستي و اونهم داره نهار ميخوره مامان جون ميگفت از بغلش تكون نميخوردي بعد اونها هم دايي جونم اومد و هر روز بيرون بوديم و اكثرا شام را بيرون ميخورديم تا جايي كه هر روز ميپرسيدي امروز قراره كجا بريم ؟

دايي جونم را خيلي دوست داشتي و مدام بوسش ميكردي.

دو تا جشن تولد رفتي تولد آريو جون و مائده جون ولي متاسفانه طبق معمول دوربين يادم رفته بود برا همين عكس از اون روزها ندارم اين روزها تقريبا هر روز ميريم پارك و شهر بازي عاشق قطارش شدي قربونت برم وقتي بليط را محكم ميگيري دستت خيلي خوردني ميشي بعدشم مياي با هيجان همه را برا مامان جون بابا جون تعريف ميكني قربون دل مهربونت برم انقدر خانومي كه حد نداره اون روز از اداره كه اومديم و تو را از خونه مامان جون اينا آورديم خونه،بابا اومد اتاقت و كنارت نشست چون خوابت ميومد حوصله نداشتي گفتي برو اينجا اتاق منه بابات  هم ميخواست بره كه گفتي جواد بابا نرو خيلي دوست دارم باهات شوخي كردم توي پارك خيلي خوب با بچه ها ارتباط برقرار ميكني و بغلشون ميكني. انيتا جونم احساس ميكنم دوباره دارم كودكي را تجربه ميكنم ولي اين دفعه آگاه تر اينجا چند تا عكس برات يادگاري ميذارم دوستتتتتتتت دارم

قربون سوت زدنت

آنیتا و پارک

دخترم دوباره حاضر شده بره پارک

دخترم داره کمک مامان می کنه

جمعه جشن دندون کمیل جون ،رفته بودیم این دفعه دیگه دوربین همرام بود