آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

آنیتا..کوچولوی دوست داشتنی

به مناسبت ماهگرد آنیتا

1393/7/9 23:04
نویسنده :
655 بازدید
اشتراک گذاری

سلام انيتا جونم از اتفاقات شهريور ماه كه مهم بود به دنيا اومدن پسر عمو پارسا بود كه اميدوارم قدمش پر از شادي و بركت برای همه باشه .

روزي كه ميخواستيم پارسا كوچولو را ببينيم بهت گفتم به عمو تبريك ميگي و ميگي عمو چشمت روشن ولي انتظاري نداشتم همون لحظه كه عمورا ديدي پريدي بغلش و گفتي عمو چشمت روشن پسرت به دنيا اومده خيلي خنديديم

اين روزها روزي چند بار براي عروسكهات جشن تولدت ميگيريم با تمام مراحلش بعدشم زحمت رقص چاقو را خودت ميكشي و بعضي وقتها هم من و بابا جواد .بعضي وقتها هم برا نيكا جون (عروسكت) جشن دندون ميگيريم قربونت برم اون روز ميگي مثل كميل كه بغل مامانش بپر بپر ميكرد نيكا هم بغل من بپر بپر ميكنه بعضي وقتها گرم بازي هستي يك دفعه ميگي رادين گشنشه بايد شيرش بدم آخه اون شير منو ميخوره فداي حس مادرانت عروسكم

27 شهريور ماه ماهگرد 27 ماهگيت بود برا همين يك جشن 5 نفره با بابا جون و مامان جون گرفتيم اولش رفتيم پيتزا و بعد خونمون مراسم ماهگردت. زحمت كيكم بابا جون كشيده بود طبق معمول تمام مراسم را برگزار كرديم

هيچ ميدوني من يك دختر دارم كه مثل كوه پشتم وايستاده كافيه از يك چيزي مخالفت كنم همچين ازم طرفداري ميكني كه ميخوام برات بميرم حتي چيزي باشه كه دوست داري به نفع من كناره گيري ميكني

از همون اولها كه ميدونستم كه دارم دختر دار ميشم خداخدا ميكردم دخترم به مامانم بره الحق كه هم شبيهشي هم اخلاقت به مامان جون رفته خدا را شكر بهت ميگم برات لباس خوشگل ميخرم ميگي من لباس دارم (مثل مامان جون قانعمي خوام

بعضي چيزها انقدر سريع اتفاق ميافته يا ادم انقدر درگير روزمرگي ميشه كه چيزهاي كوچك فراموش ميشه  مثل اولين ها : اولين خواننده اي كه شناختي و دوست داري اميد جهانه خودم زياد اين خواننده را نميشناسم ولي  آهنگهاشو خيلي دوست داري.  براي حفظ روحيه شما آهنگهاي شاد زديم يه آهنگ ليلا ليلا  بود مال چند ساله پيشه .هروقت سوار ماشين ميشيم ميگي ليلا ليلا را بذاريد و كلي كيف ميكني

امسال از تابستون نهايت استفاده را كرديم كلي پارك رفتيم  گردش رفتيم . امسال ديگه با اومدن پاييز احساس دلتنگي نميكنم ديگه از اينكه روزهاي گرم تابستون داره كم كم سرد ميشه ناراحت نيستم چون فكر ميكنم از تابستون خيلي استفاده كرديم به لطف حظور تو  شادي كودكانه را دوباره تجربه كرديم  و اعتقاد دارم ادم  بايد از لحظه هاي عمرش استفاده بكنه . اونوقت هيچ وقت احساس پشيموني نميكنه از اينكه جوانيش رفت و ...

 

با باز شدن مدرسه ها ديگه پارك اون رونق سابق را نداره چند روز پيش ساعت 9 شب رفتيم پارك ولي كسي نبود منم دل به دريا زدم و سوار سرسره شدم يادم نمياد من كي سوار سرسره شده بودم ولي باور كن وقتي رفتم اون بالا ميترسيدم نميتونستم بيام پايين و تو بهم ميخنديدي بابا هم ميگفت نگو ميترسم آنيتا هم ياد ميگيره ولي آي چسبيد

چند ماه پيش هر چي ميديدي ميپرسيدي اين چيه(با اينكه ميدونستي چيه)از كجا خريدين چي گفتي خريدين؟ روزي 100 بار ميپرسيدي.بعد رنگها را ميپرسيدي هر كسي را ميديدي ميگفتي بلوزت چه رنگيه؟شلوارت چه رنگيه؟ انقدر پرسيدي و پرسيدي تا به صورت خود اموز همه رنگها را ياد گرفتي حتي رنگ طوسي را هم ميشناسي باهوش من

باور کن هوا خیلی سرد بود 

 

پسندها (2)

نظرات (2)

پارسا
10 مهر 93 12:25
سلام.آنیتا جون مرسی که عکس منم گذاشتی تو وبلاگت.....وقتی منم وبلاگ باز کردم بهت میگم تا عکسامو ببینی...... سلام خواهش ميكنم گلم باشه حتما
مامان آزاده
12 مهر 93 1:10
27 ماهگیت مباااااارک باشه عزیزم انشاالله که همیشه شاد و سلامت باشی خوشگل خانمیممنون خاله جونم