سلام من اومدم
سلام دوستهای خوبم ،مامان ها و باباها من اومدم .
سال نو همگی مبارک امیدوارم همیشه ایامتان به کام باشد.راستش به دلیل مشغله زیاد مامان و بابام (از قبیل خانه تکانی و کار اداره)نمیشد که وبم را به روز کنم
برا همین تصمیم گرفتم خودم دست به کار شم اینجا چند تا از عکسهامو براتون میذارم:
عکس اولین ولنتاینم
توماه هشت تونستم تنهایی بشینم:
اولش می ترسیدم:
اینجا چند دقیقه قبل از تحویل سال نو است:
اینهم عکس بعد از تحویل سال است:
عاشق نای نایم:
آنیتا و سفره هفت سین مامان:
اینم سفره هفت سین مامان:
عکسهای اولین سیزده بدر آنیتا:
عکسهای چند روز پیشم:
و حالا به چند خاطره مامانم توجه کنید:
١-آنیتا جون چارشنبه سوری بعد مراسم ترقه بازی باباجون داشت کانالهای تی وی را مرور میکردیه دفعه گفتم ا بابا کانال را عوض نکن آنیتا میخواد برقصه و چه رقصیدنی انقدر خندیده بودم که داشت از چشمهام اشک میامد.
2-دوازده فروردین خونه مامان جون اینها داشتم شامت را میدادم که دیدم :بله قاشق جرینگ جرینگ صدا میده صدای دندونت بود عزیزم.خیلی خوشحال شدم.
3-این روزها عاشق نی نای شدی هرجا یه اهنگ میشنوی فوری نانای میکنی روز سیزده بدر یه ماشین از جلومون رد شد تا صدای ضبطشو شنیدی رقصیدی.
نفسم تویی تو میدونی هوارو نمی خوام